روزنوشت های فاطمه قشمی

سلام خوش آمدید

۸ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

امروز مطلبی را در سایت متمم خواندم که خواندنش خالی از لطف نیست.

روتین چیست؟

  • ۰ نظر
  • ۲۰ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۰۷
  • فاطمه قشمی

می دانی در زندگی مسایل زیادی پیش می آید که گاهی ممکن است سرت منفجر شود از زیادی اش. فقط باید نگاه کنی ببینی آیا چند سال دیگر اهمیتی دارد یا نه. اگر مهم است رویش اساسی فکر کنی و اگر نه بی خیالش بشوی. 

 

خب درستش همین است اما واقعا در زندگی هم می شود به کارش برد؟ لزوما نه همیشه. گاهی وقت ها دیگران رها نمی کنند.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۳۱
  • فاطمه قشمی

زندگی آمیخته با رنج است. آمیخته با سختی و درد ...

اما این وسط بعضی ها هستند که کارشان رنج افزایی ست... دردافزایی ست...

  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۴۵
  • فاطمه قشمی

ما زمان زیادی را فدای این می کنیم که کارهایمان را محشر و بی عیب و نقص انجام بدهیم. بهترین روزهای عمرمان را رها می کنیم تا برسیم به آن شنبه ای که قرار است بیاید و ما در آن به بهترین شکل ممکن عمل کنیم اما غافل از این که انجام همان کارهای کوچک و ناقص هزارهزار برابر بهتر از همان کارهای کامل و عالی است که شاید به انجام آن نرسیم و حتی اگر برسیم تکرارش محدود به دفعات کمی باشد. با سنگریزه های کوچک در بلند مدت می شود یک کوه سنگریزه داشت اما اگر از همان سنگریزه ها هم صرف نظر کنیم هیچ چیزی نخواهیم داشت. 

  • ۰ نظر
  • ۱۰ شهریور ۰۲ ، ۱۳:۴۹
  • فاطمه قشمی

این روزها همه راهی هستند... آنان که دل داده اند ... ما جامانده ها را کسی هست نگاه کند؟

  • ۰ نظر
  • ۰۹ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۵۰
  • فاطمه قشمی

 

یک جایی در زندگی هست که نمی توانی ادامه بدهی، انگاری که روی یک پل معلق گیر افتاده باشی. روبرویت مه غلیظ که معلوم نیست پشت مه چه چیزی انتظار تو را می کشد و پشت سرت پل خراب شده و برگشت امکان ندارد. اگر به این مرحله رسیدی ناامید نشو. پرقدرت ادامه بده. نترس. زندگی برایت مسیری را روشن خواهد کرد

  • ۰ نظر
  • ۰۸ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۱۷
  • فاطمه قشمی

 

خیلی دردناک است. خیلی زیاد. امروز داشتم فکر می کردم که نزدیک ده سال است دارم با گوشی ام زندگی می کنم و اسیرش هستم. به طور میانگین روزی 2 ساعت و البته بیشتر درگیرم می کند. اگر سرانگشتی حساب کنم می شود به عبارتی 8000 ساعت و ساده تر بگویم 1 سال تمام. به همین سادگی یک سال تمام پای این گوشی وقت گذاشته ام. وحشتناگ است. فاجعه است. یک سالی که اگر پای یادگرفتن یک مهارت یا نوشتن گذاشته بودم الان به جای خوبی می رسیدم

خب حالا عیبی ندارد. ببینم می توانم ترکش کنم؟؟!!

  • ۰ نظر
  • ۰۷ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۴۸
  • فاطمه قشمی

 

 

آدمی عقل دارد، شعور دارد. ساختارش طوری طراحی شده که یک ذهن قدرتمند او را یاری می دهد. ذهنی که کوچکترین آسیبی می تواند در کارش اختلال ایجاد کند

 

آفریدگار این مخلوق شگفت آن را طوری طراحی کرده که می تواند یاد بگیرد و طبیعت و اطراف ما پر از درس و یاد گرفتنی هایی است که در طول زندگی به کارش می آید

 

روزی در ترمینال مسافربری شخصی که دربان یا همچین چیزی بود حرفی زد که یادم مانده. با زبانی که شیرینی خاصی داشت گفت: خدا آدمی را برای چی آفریده؟ وقتی گرم می شود می گوید گرم است. وقتی سرد می شود می گوید سرد است.  دیدم چه حرف قشنگی. با همه سادگی اش یک دنیایی بود برای خودش. 

خدا از آفرینش آدمی هدف بزرگی داشته. آدمیزادی که مدام در حال گلایه و شکابت است...

 

آفریدگار، در هر چیزی درسی و پندی برای ما قرار داده. چه زیبا گفته مولاجان ما که: چه بسیارند پندها و عبرت ها و چه کم اند عبرت گیرنده ها ...

  • ۰ نظر
  • ۰۲ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۰۹
  • فاطمه قشمی